کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

یکشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۴

تیتراژ، ۵۰

تولدت مبارک.
هنوز سنگ سفارش ندادیم. دنبال یه چیز تک می‌گردم.
زود نبود؟ برای تنها گذاشتن من زود نبود؟
این قرارمون نبود. قرار بود تا هفتاد سال و هفتاد ماه و هفتاد روز مال هم باشیم. هنوز که خیلی تا ته‌ش مونده.
باید مواظبم باشی تا خسته نشم، تا یه موقع یه دختر خوشگل چشم‌مو نگیره.
خوبی گُل گلایُل اینه که آدم دلش نمی‌سوزه وقتی پَرپَرش می‌کنه.
می‌خوام برات یه کیک درست کنم. بیا شمع‌هاشو فوت کن!
تولد، تولد، تولدت مبارک.