...
تنها تنها تنها
نشسته بر لبِ سکویی از سکوهای بیشمار
سکوت نیست، صدای ِمتضادِ ماشینها و پرندهها
سکوت را کشته است
من اما ساکتم ساکتتر از هر لحظه با خویش
من ساکنم ساکنتر از هر لحظه با زمان
تنها تنها تنها
دیگر در هیچگجا سکوت به گوش نمیرسد
گوش فرا داده ، چشمها نیمه باز
چشمها دگر راه را نمیبینند
اینجا ایستگاهِ آخر است، اگر راهی بوده باشد
اینجا آخر ِآرزوهاست، اگر آرزویی بوده باشد
تنها خود میدانم تنها خود نمیدانم
و من تنها در پلههای ِپیچ در پیچ که به چپ و راست میروند
نه بالا و پایین، سردرگمم
صدای ِماشینها و پرندگان این تناقض ِبیانتها
سکوت را کشته است
سکوت باید کشته میشد شاید.
این تنها پایانی است که او را به سعادت میرساند
من در کنج ِتمام ِزاویهها فقط یک نفرم
من در تمام ِچندضلعیها فقط یک نفرم
و دستهای ِناتوانِ من نمیتوانند هیچ بگیرند
اگر چیزی بوده باشد
پاهای ِسنگین ِمن نمیتوانند هیچجا بروند
که قطعاً راهی نمانده است
تمام ِراهها را راهبانهایِ بیرحم بستهاند.
اما سکونِ این سکو راه به جایی نمیبرد
باید استاد و چشمها را باز کرد و حرکت کرد.
اما به کدامین راه...
شاید باید راهبانها کشته شوند
همانگونه که بیرحمانه سکوت کشته میشود برای عبور ِصدا.
اما چه سعادتی برایِ راهبانِ بیرحم در انتظار است
چه فرجامی
نشسته بر لبِ سکویی از سکوهای بیشمار
سکوت نیست، صدای ِمتضادِ ماشینها و پرندهها
سکوت را کشته است
من اما ساکتم ساکتتر از هر لحظه با خویش
من ساکنم ساکنتر از هر لحظه با زمان
تنها تنها تنها
دیگر در هیچگجا سکوت به گوش نمیرسد
گوش فرا داده ، چشمها نیمه باز
چشمها دگر راه را نمیبینند
اینجا ایستگاهِ آخر است، اگر راهی بوده باشد
اینجا آخر ِآرزوهاست، اگر آرزویی بوده باشد
تنها خود میدانم تنها خود نمیدانم
و من تنها در پلههای ِپیچ در پیچ که به چپ و راست میروند
نه بالا و پایین، سردرگمم
صدای ِماشینها و پرندگان این تناقض ِبیانتها
سکوت را کشته است
سکوت باید کشته میشد شاید.
این تنها پایانی است که او را به سعادت میرساند
من در کنج ِتمام ِزاویهها فقط یک نفرم
من در تمام ِچندضلعیها فقط یک نفرم
و دستهای ِناتوانِ من نمیتوانند هیچ بگیرند
اگر چیزی بوده باشد
پاهای ِسنگین ِمن نمیتوانند هیچجا بروند
که قطعاً راهی نمانده است
تمام ِراهها را راهبانهایِ بیرحم بستهاند.
اما سکونِ این سکو راه به جایی نمیبرد
باید استاد و چشمها را باز کرد و حرکت کرد.
اما به کدامین راه...
شاید باید راهبانها کشته شوند
همانگونه که بیرحمانه سکوت کشته میشود برای عبور ِصدا.
اما چه سعادتی برایِ راهبانِ بیرحم در انتظار است
چه فرجامی
محبوبه
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home