کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

دوشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۶

Anyway, it's too late!

می‌دانی، دلم می‌خواهد از تو تشکر کنم به خاطر تمام اشتباهاتت...
به خاطر بوسه‌های بی‌هنگامت... به خاطر لبخندهای بی‌فرجامت...
و ما که گم شدیم در رؤیای پروازت، پروازم... این دست وپازدن‌های بیهوده‌ات
را به نوازش‌های گاه و بیگاهت می‌بخشم! به من افتخار کن!

9 Comments:

Anonymous ناشناس said...

mesle hamishe ziba bood!

۲:۱۳ بعدازظهر, مرداد ۳۰, ۱۳۸۶  
Anonymous ناشناس said...

mikonim

۹:۴۶ بعدازظهر, مرداد ۳۰, ۱۳۸۶  
Anonymous ناشناس said...

ghavanin az mast
ma ghavaninim
ghavanin ghabele eslah ast

۲:۰۶ بعدازظهر, شهریور ۲۵, ۱۳۸۶  
Anonymous ناشناس said...

:(
كاش دست و پا زدن هاي منو به خاطر نوازش هاي گاه و بيگاهم ببخشه ... بزرگ مرد خدا

۹:۵۳ قبل‌ازظهر, شهریور ۲۶, ۱۳۸۶  
Anonymous ناشناس said...

شایدبرای رفتن ازچندجهت کافی باشد/بادباشی/کابوسی سردرگم ازجنوب/که داردبه سمت موهای تومی وزد/بادکه باد نیست/یعنی ازروزبه نمک های دست های تو/ یعنی ازشب به پاشیدن روی زخم های من/لیموها/لاک پشت/وکلمات بی ربطی...می بینی کورکورانه عزیز..کلمات چقدربی ربط هستند

۸:۰۰ قبل‌ازظهر, مهر ۰۷, ۱۳۸۶  
Anonymous ناشناس said...

انگار خودم اینجا رو نوشته بودم...
عجیب بود اینقدر شبیه بودن جمله های شما و حرف های من!

۸:۳۳ قبل‌ازظهر, آبان ۰۵, ۱۳۸۶  
Anonymous ناشناس said...

بسیار زیبا بود

۹:۴۱ بعدازظهر, خرداد ۳۱, ۱۳۸۷  
Anonymous ناشناس said...

سلام
سایت خوبه و زیبا یک سری به سایم بزن و نظرت را بگو
www.lovejuve.ir

۲:۰۵ بعدازظهر, مرداد ۱۳, ۱۳۸۷  
Anonymous ناشناس said...

هرچه هستي باش
اما باش

...و بگذار من هم "باشم"

خوشحال ميشوم به من سر بزنيد.

۷:۲۶ قبل‌ازظهر, شهریور ۲۳, ۱۳۸۷  

ارسال یک نظر

<< Home