کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

چهارشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۴

حکمت؟

رفته بودیم گردش. خواهرک من یواشکی قایقی کاغذی در آورد، دستی بر سر عروسکش کشید و آرام قایق را در جوی آب رها کرد.
پایین‌تر از او، آن را از آب گرفتم. نوشته بود: «بابا زود برگرد، مامان همش گریه می‌کنه.»
بیچاره پدر، کاش خاک‌ها کنار می‌رفتند. کاش خاک‌ها به گلویش نمی‌ریختند. کاش خود، تا به حال خاک نشده باشد.

22 Comments:

Anonymous ناشناس said...

دریغ از این همه غم که ما خوردیم...

۱۰:۲۵ قبل‌ازظهر, مهر ۲۷, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

«بابا زود برگرد، مامان همش گریه می‌کنه.»
mano too ye jahayi mibae ke hich baght naraftam...vali hesi o behem elgha mikone ke doosesh daram...

۷:۱۶ بعدازظهر, مهر ۲۷, ۱۳۸۴  
Blogger عروسک سنگ صبور said...

دنیای بچه ها همیشه عجیبه و تاثیر گذار...

۸:۰۰ قبل‌ازظهر, مهر ۲۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

khak ha key kenar miran? vaghti ke dige hame chiZ khak shode...na..in hekmat nist..

۱۰:۲۵ قبل‌ازظهر, مهر ۲۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

...و این کاش‌ها

۱۲:۱۲ بعدازظهر, مهر ۲۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

این سرنوشت یا تقدیر؟

۸:۴۲ قبل‌ازظهر, مهر ۲۹, ۱۳۸۴  
Blogger yas. said...

khod ta behal tabdil be khaak nashode bashad ... ?

۱۱:۳۵ قبل‌ازظهر, مهر ۲۹, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

بیچاره بابا که نمیدونه بچش احمقه!..احمق

۱۲:۱۶ بعدازظهر, مهر ۲۹, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

salam, ....
( gerye )

۲:۴۷ بعدازظهر, مهر ۲۹, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

jaleb....

۸:۵۹ بعدازظهر, مهر ۲۹, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

اي بابا... چشم هم ديگر افسانه ايست

۸:۴۲ قبل‌ازظهر, مهر ۳۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

مرسي كه بهم سر ميزني...

۹:۵۵ بعدازظهر, مهر ۳۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

کاش...هرگز کاش گفتن را دوست نداشتم چرا که بی فایده ترین لغت در دنیا ست اما کاش خیلی از اتفاق ها و ثانیه ها رو نمی دیدیم

۷:۵۰ قبل‌ازظهر, آبان ۰۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

از این کاش های لعنتی خسته شدم.اونم برای دل بچه ها.

۸:۴۸ قبل‌ازظهر, آبان ۰۱, ۱۳۸۴  
Blogger Akram Hesaraki said...

akhei...

۱:۵۱ بعدازظهر, آبان ۰۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

نتيچه اخلاقي: هيچوقت قايق كاغذي را كه توي آب در حال حركت است نگيريد. چون ممكن است يك نامه شخصي باشد.نتيجه غيراخلاقي: آخ كه چه حسي داره خواندن نامه هاي شخصي.مخصوصا اگر گيرنده خود خدا باشه.

۱۱:۴۰ بعدازظهر, آبان ۰۱, ۱۳۸۴  
Blogger Behnaz said...

Baraye posti ke gozashte bodid:Cheshmashoonam bastam ,
Baraye in Ghayegh e kaghazi : khob bod , Faghat Ba yek zarbeh Hame chiz ra gofte bod !

۶:۵۴ قبل‌ازظهر, آبان ۰۲, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

linkidam

۷:۱۳ بعدازظهر, آبان ۰۲, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

و همه می دانیم
در ریه های لذت
پر اکسیژن مرگ است!

۲:۱۶ بعدازظهر, آبان ۰۳, ۱۳۸۴  
Blogger Z-factor said...

مرگ واقعيتيه كه هيچ وقت بهش عادت نمي كنيم.

۱:۴۵ بعدازظهر, آبان ۰۵, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام دوست عزيز
ممنون که به وبلاگم سر زدي
داستانکهاي زيبايي در وبلاگت مينويسي
موفق باشي

۱۲:۳۵ قبل‌ازظهر, آبان ۰۶, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

مرده، مگر نه؟

۱۱:۵۸ قبل‌ازظهر, آبان ۰۷, ۱۳۸۴  

ارسال یک نظر

<< Home