کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۴

دوئل

هفت تیرت رو بکش رفیق. ولی یادت باشه که تیر من طناب دارت رو پاره کرد، هر چند که شاید اونو نشونه نگرفته بودم.
زود باش رفیق، هوا گرمه. مردم منتظرن.
فکر می کنی این یه جنگه؟ نه، بیشتر شبیه تیتراژ آخر یه فیلمه. همه می‌دونن‌ تو بُردی.
نمی‌دونم، حالا که اینو بهت گفتم دیگه دوست ندارم تو رو هدف بگیرم. پس از فرصت استفاده کن. بیا، این هم از دستام. من تسلیمم. اون اسباب‌بازی رو بکش بیرون. د ِ بزن دیگه رفیق...

10 Comments:

Anonymous ناشناس said...

e khob saber kon....alan mizanam...hey holam mikoni ya...rasti mashash kojash bod?

۶:۳۲ بعدازظهر, تیر ۲۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

update shod booye khak vali man migam tire khalaso age ham bokhori bazam tamoom nemishe...

۹:۰۶ بعدازظهر, تیر ۲۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام . خیلی وقت بود این‌جا نیامده بودم . ببخش.از اینترنت اگر بخواهی استفاده کنی باید فحش خورت ملس باشد ،با این همه فحش خواهرمادری که می‌دهند به تو . بگذریم. امشب می‌آیم پس از مدت ها ،داستانکت را می‌خوانم ، موسیقی زیبای وبلاگت را می‌شنوم و می‌روم. خوش باشی همیشه و پایدار... .

۹:۴۶ بعدازظهر, تیر ۲۱, ۱۳۸۴  
Blogger yas. said...

!خیلی جالب می نویسی
رفیق ، این شاید فقط یه تیتراژ آخر فیلم باشه ، هوم؟

۴:۴۹ بعدازظهر, تیر ۲۴, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام رفیق !
چرا دروغ بگم من که چیزی نفهمیدم
چند تا ی دیگه از مطالبتوت رو خوندم . دستت درد نکنه
ممنون از اینکه به صد سال تنهایی سر زده بودی
اینجا نمی شه راجع به اون موضوع حرف زد . مفصله . بهر حال ممنون

۱۰:۲۷ بعدازظهر, تیر ۲۴, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

هي رفيق....رسم رفاقت اين نيست.... تو چشاي من نگاه کن و هفت تيرت رو بنداز يه گوشه....تو شچاي من نگاه کن و بگو چطور دلت مياد....چرا با زندگي من بازي کردي....و حالا هفت تيرت رو به سمت من نشون گرفتي.....چرا نشناختمت؟ هي رفيق....تمومش کن اين بازي رو ...خسته ام ....تو يادت مياد هفت تير رو به سمت کي نشون گرفتي؟ اين همون ود که ميگفتي ...راستي چي مي گفتي؟

۷:۴۹ بعدازظهر, تیر ۲۵, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

(صداي شليك اومد) افتاد ... هفت تير رو به خودش گرفته بود ... خون پاشيد تو صورت من ... ديگه منتي نيست

۸:۵۵ بعدازظهر, تیر ۲۵, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

کاش یکی برای من اون ماشه لعنتی را می کشید

۵:۴۰ قبل‌ازظهر, تیر ۲۶, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

man ham link dadam
leylaa.com

۸:۲۲ بعدازظهر, تیر ۲۷, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

nemizanam ta bemoni va khoshbakhtiam ra bebiny .khanoom mare!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

۲:۳۳ بعدازظهر, مرداد ۲۹, ۱۳۸۴  

ارسال یک نظر

<< Home