میزانسن
مرد بر روی کاناپهی کنار ِ پنجره نشسته بود و کتابی میخواند.
زن بر روی مبل ِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته بود و فیلمی بی سر و ته نگاه میکرد.
مرد نگاهی به ساعت دیواری انداخت؛ شش و نیم. صفحهای از کتاب را ورق زد و به این جمله رسید: «مرد بر روی کاناپهی کنار ِ پنجره نشسته است و کتابی میخواند. زن بر روی مبلِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته است و فیلمی نگاه میکند. فیلم ِ خسته کنندهایست. بازیگر مردِ فیلم بر روی کاناپهی کنار ِ پنجره نشسته است و کتابی میخواند. بازیگر زنِ فیلم بر روی مبل ِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته است و فیلم ِ کسل کنندهای را نگاه میکند. فیلم تمام میشود، زن به طرف یکی از اتاقهای خانه میرود و از دید مرد خارج میشود؛ تلویزیون روشن میماند. مرد کتاب را نیمه رها میکند، سَرش را بر روی پشت کاناپه میگذارد و چشمانش را میبندد.»
مرد نگاهی به زن انداخت که بر روی مبلِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته بود و فیلم نگاه میکرد. کتاب را بست.
کات!
زن بر روی مبل ِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته بود و فیلمی بی سر و ته نگاه میکرد.
مرد نگاهی به ساعت دیواری انداخت؛ شش و نیم. صفحهای از کتاب را ورق زد و به این جمله رسید: «مرد بر روی کاناپهی کنار ِ پنجره نشسته است و کتابی میخواند. زن بر روی مبلِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته است و فیلمی نگاه میکند. فیلم ِ خسته کنندهایست. بازیگر مردِ فیلم بر روی کاناپهی کنار ِ پنجره نشسته است و کتابی میخواند. بازیگر زنِ فیلم بر روی مبل ِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته است و فیلم ِ کسل کنندهای را نگاه میکند. فیلم تمام میشود، زن به طرف یکی از اتاقهای خانه میرود و از دید مرد خارج میشود؛ تلویزیون روشن میماند. مرد کتاب را نیمه رها میکند، سَرش را بر روی پشت کاناپه میگذارد و چشمانش را میبندد.»
مرد نگاهی به زن انداخت که بر روی مبلِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته بود و فیلم نگاه میکرد. کتاب را بست.
کات!
10 Comments:
علیرضا جان خوش اومدی...
kharej az shukhi jaleb bud dastanaket (magar made tu ketab bekhune ke zanesh television o vel kone)
سلام. خواندم . خوب بود با اینهمه تو میتونی پشت این داستان چیزی بذاری که من خواننده خیلی هم احساس بیچیزی نکنم. به هرحال تو دنیا هرچیزی یه چیزی داره پشت خودش . حتی اگه اون چیز یک هیچ گنده باشه. نه؟
hes mikonam faghat hamdigaro tahamol mikonan...har kodoom too faze khodeshoonan...bacheha khaban va oona be khatere bacheha edaem midan...
عجب برداشتی
tabrik be alireza
na rafigh...mozoo entegham nis...mozoo ye ashnayiye doostanas:dshayadam ye roo kam koni:d
aqa weblog ro nemishe bast vaghti kasi poshte monitor xabesh mibare??
سلام. داستانک های خوبی نوشته اید. خسته نباشید.
mobarakeh !
man harchi tahala nazar dadeh budam fekr mikardam to mibevisi :D ! bebakhshid jenabeh ehsan khan !
ارسال یک نظر
<< Home