کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

یکشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۴

میزانسن

مرد بر روی کاناپه‌ی کنار ِ پنجره نشسته بود و کتابی می‌خواند.
زن بر روی مبل ِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته بود و فیلمی بی سر و ته نگاه می‌کرد.
مرد نگاهی به ساعت دیواری انداخت؛ شش و نیم. صفحه‌ای از کتاب را ورق زد و به این جمله رسید: «مرد بر روی کاناپه‌ی کنار ِ پنجره نشسته است و کتابی می‌خواند. زن بر روی مبلِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته است و فیلمی نگاه می‌کند. فیلم ِ خسته کننده‌ایست. بازیگر مردِ فیلم بر روی کاناپه‌ی کنار ِ پنجره نشسته است و کتابی می‌خواند. بازیگر زنِ فیلم بر روی مبل ِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته است و فیلم ِ کسل کننده‌ای را نگاه می‌کند. فیلم تمام می‌شود، زن به طرف یکی از اتاق‌های خانه می‌رود و از دید مرد خارج می‌شود؛ تلویزیون روشن می‌ماند. مرد کتاب را نیمه رها می‌کند، سَرش را بر روی پشت کاناپه می‌گذارد و چشمانش را می‌بندد.»
مرد نگاهی به زن انداخت که بر روی مبلِ راحتی ِ جلو ِ تلویزیون نشسته بود و فیلم نگاه می‌کرد. کتاب را بست.
کات!

10 Comments:

Blogger عروسک سنگ صبور said...

علیرضا جان خوش اومدی...

۱:۲۳ بعدازظهر, مهر ۱۷, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

kharej az shukhi jaleb bud dastanaket (magar made tu ketab bekhune ke zanesh television o vel kone)

۵:۲۵ بعدازظهر, مهر ۱۷, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام. خواندم . خوب بود با این‌همه تو می‌تونی پشت این داستان چیزی بذاری که من خواننده خیلی هم احساس بی‌چیزی نکنم. به هرحال تو دنیا هرچیزی یه چیزی داره پشت خودش . حتی اگه اون چیز یک هیچ گنده باشه. نه؟

۹:۳۲ بعدازظهر, مهر ۱۷, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

hes mikonam faghat hamdigaro tahamol mikonan...har kodoom too faze khodeshoonan...bacheha khaban va oona be khatere bacheha edaem midan...

۷:۵۲ بعدازظهر, مهر ۱۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

عجب برداشتی

۱۰:۱۷ قبل‌ازظهر, مهر ۱۹, ۱۳۸۴  
Blogger yas. said...

tabrik be alireza

۴:۱۴ بعدازظهر, مهر ۲۲, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

na rafigh...mozoo entegham nis...mozoo ye ashnayiye doostanas:dshayadam ye roo kam koni:d

۸:۱۱ بعدازظهر, مهر ۲۵, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

aqa weblog ro nemishe bast vaghti kasi poshte monitor xabesh mibare??

۳:۰۸ بعدازظهر, مهر ۲۶, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام. داستانک های خوبی نوشته اید. خسته نباشید.

۷:۰۱ قبل‌ازظهر, مهر ۲۹, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

mobarakeh !
man harchi tahala nazar dadeh budam fekr mikardam to mibevisi :D ! bebakhshid jenabeh ehsan khan !

۹:۰۳ بعدازظهر, آبان ۰۲, ۱۳۸۴  

ارسال یک نظر

<< Home