کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

چهارشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۴

وعده‌ی دیدار در سراب خیال من

همه چشم‌ها خیره شدن به من. داد می‌زنم؛ نه، تیک تاک ساعت منو دیوونه می‌کنه. تو رو خدا بذارید دستام روی گوشام باشه.
یکی می‌گه زود تموم می‌شه، زود تر از اون که چیزی رو حس کنی.
دستامو می‌بندن به صندلی. همه دارن گریه می‌کنن.
من نمی‌تونم این صدا رو تحمل کنم. تو رو خدا...
همه دارن ساعتشون رو نگاه می‌کنن. یکی می‌گه ساعت هشت و پنجاه و نُه دقیقه و یک ثانیه. یکی دیگه می‌گه هشت و پنجاه و نُه دقیقه و دو ثانیه. سه ثانیه، چهار، پنج، شیش... نه، نه، نه.
گریه‌ام می‌گیره. همه جیغ می‌کشن و من آروم چشامو می‌بندم.
صدای شیکستن می‌آد. وقتی این دو تا لعنتی رو باز می‌کنم، هیچ کس نیست به جز تو که وایسادی جلوم و داری ساعت‌هارو می‌کوبی به دیوار.
می‌گم این آخرین راه بود؟
نگام می‌کنی، می‌خوای یه چیزی بگی ولی نمی‌گی. سرتو میندازی پایین و میری.
یکی تکونم می ده، می‌گه همه خوابیدن.
می‌گم یعنی این قدر دیر شده؟

10 Comments:

Anonymous ناشناس said...

همسايه...عادي ترين روز رو به ياد داشته باش... ما همه خسته شده داريم م يخوابيم....چشاتو ببند همسايه....ببايد براي اينهمه غصه يکي قصه بگه؟کي مي تونه؟؟؟

۶:۵۴ بعدازظهر, تیر ۰۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

چرا اینقدر درمانه شده ایم...!!!

۶:۳۹ بعدازظهر, تیر ۱۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

همه خوابیده اند من هم دارد خوابم می گیرد ساعتهاهم خواب رفته اند اینجا تیک تیک ساعت همهمه دیوانگان است

۹:۳۴ قبل‌ازظهر, تیر ۱۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام
مرسي از مطلب زيبات
به ما هم سري بزني..خوشحال ميشيم

مازيار

۹:۵۶ قبل‌ازظهر, تیر ۱۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

az oon neveshtehaee ke bayad roosh fekr kard

۱:۰۶ بعدازظهر, تیر ۱۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

tasir gozar...........

۱۰:۴۴ بعدازظهر, تیر ۱۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

خوب نوشتی.تو کی بیدار شدی؟ بیا بشین یه چایی بخور! خیلی بدبختیم رفیق!

۱:۳۶ قبل‌ازظهر, تیر ۱۲, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام!هوبی؟!خیلی قشنگن!بعضی وقتها آدم حرف نمی زنن فقط یه کارهایی میکنن که خیلی بهتر از حرف زدنه!اجازه میدی لینکتو بذارم؟!

۱۲:۵۶ بعدازظهر, تیر ۱۳, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

azizam ye chizio hamishe yadet bashe, in 2 ta baham tafavot daran, kheili ham tafavot daran: inke DIR SHODE ya inke TO DIR KARDI... .
az ashena'ee bahat khoshbakhtam, be manam sar bezan.
movafagh bashi azizam.
bye bye.

۱۲:۲۴ بعدازظهر, تیر ۱۴, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

woww that was beautiful.....the times goes by......and we make our story....i wish u enjoy every single part of ur story life...

۱:۵۶ بعدازظهر, تیر ۱۴, ۱۳۸۴  

ارسال یک نظر

<< Home