۴ روزنامهی صبح یکشنبه
میخواهی قهوه درست کنی که در میزنند. همسایهی کوچولوی ما تخم مرغها را پس آورده.
- ببخشید، شما بلدید قرمهسبزی درست کنید؟ آخه گارنیکل هوس کرده.
بر میگردد طرف من.
- گارنیکل اسم اسبمه.
آفرین! میخواستم بپرسم گارنیکل کیه. از توی اطاق، کتاب آشپزی را میآوری برایش. میگوید:
- من خوندن بلد نیستم.
میگویی:
- پس باید حداقل یک روز بهم وقت بدی.
- منتظرتون میمونم. راستی فردا برف میآد.
در را میبندی، لم میدهی روی مبل و شروع میکنی به خواندنِ کتابِ آشپزی.
پس میخواهی یکروزه قرمه سبزی بپزی. من که طبق معمول تسلیمم و راضی به سیبزمینی برای شام. میگویم:
- تو یادته که برف مالِ چه فصلی بود؟
- چه فرقی میکنه؟ برف قشنگه، همین... راستی میشه برای من هم قهوه درست کنی؟
- ببخشید، شما بلدید قرمهسبزی درست کنید؟ آخه گارنیکل هوس کرده.
بر میگردد طرف من.
- گارنیکل اسم اسبمه.
آفرین! میخواستم بپرسم گارنیکل کیه. از توی اطاق، کتاب آشپزی را میآوری برایش. میگوید:
- من خوندن بلد نیستم.
میگویی:
- پس باید حداقل یک روز بهم وقت بدی.
- منتظرتون میمونم. راستی فردا برف میآد.
در را میبندی، لم میدهی روی مبل و شروع میکنی به خواندنِ کتابِ آشپزی.
پس میخواهی یکروزه قرمه سبزی بپزی. من که طبق معمول تسلیمم و راضی به سیبزمینی برای شام. میگویم:
- تو یادته که برف مالِ چه فصلی بود؟
- چه فرقی میکنه؟ برف قشنگه، همین... راستی میشه برای من هم قهوه درست کنی؟
1 Comments:
salam va khoshhalam ke baz ham minevisi. shad bashi
ارسال یک نظر
<< Home