قهوهات سرد نشه
و من نگاهم را بستم. دیگر نمیتوانست به روی تو باز بماند. كاش باور میكردی.
تو سكوت كردی و من نگاهم را بستم. من سكوتت را نمیخواستم. بلند بود و تلخ، مرا خرد میكرد. من میترسیدم طاقتم تمام شود. من...
به چشمانم خیره شدی و سكوت كردی. من نگاهم را بستم. نگاهت پر بود از سرزنش، از غصه، از... خسته بودی، خستهات كرده بودم. من ديگر نمیتوانستم. من نمیخواستم...
برایت گفتم. انگشتت را روی لبانم گذاشتی، به چشمانم خیره شدی و سكوت كردی. من نگاهم را بستم شايد نبايد میگفتم، شاید اشتباه میكردم. من نمیخواستم اشك هایم...
رو برویت نشستم و برایت گفتم. انگشتت را روی لبانم گذاشتی، به چشمانم خیره شدی و سكوت كردی. من نگاهم را بستم. كاش هیچگاه آنجا نمینشستم. من نمیخواستم اشكهایم را ببینی .
1 Comments:
well it's something better. Well done guys. Good Luck
ارسال یک نظر
<< Home