کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

یکشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۴

گول این حرف‌ها رو نخورین!

o تنهایی‌هامونو گُم کردیم توی فریادها، آزادی خواهی‌ها، عدالت طلبی‌ها. آه، کاش نجات‌دهنده می‌آمد.
o نجات‌دهنده؟ شوخی می‌کنی؟ تا پارسال، توی سَررسید روی هر جمعه که
می‌گذشت، خط قرمز می‌کشیدم. امسال، همون اول روی همه‌ی جمعه‌ها خط کشیدم.
o همه‌ی آدما دوتا دنیا دارن. یکیش دنیاییه که تو ذهنشون ساختن و اون یکی دنیا، اطرافشون، روابطشون با بقیه است. قشنگ‌ترین لحظه‌های هر آدم، وقت‌هاییه که این دوتا دنیا توی یه نقطه به هم می‌رسن.
o‌همه‌ی آدما دوست دارن که دیگران دوستشون داشته باشن و بهشون محبت کنن. ولی گاهی وقت‌ها، بعضی‌ها این‌قدر توی این قضیه غرق می‌شن که یادشون می‌ره خودشون هم یکی از اون دیگرانن .
o همه قراره اولش خوشبخت بشن. با همدیگه دست توی دست هم. ولی به آخر که می‌رسن، هر دوتا به این نتیجه می‌رسن که اون یکی گولشون زده.
o و دوره ی اعتماد به پایان رسید و ازاین به بعد مجبوریم برای اثبات راستگوییمان ساعت‌ها سخن برانیم و فریاد بزنیم. ما تاوان چه چیزی را پس می‌دهیم؟

12 Comments:

Anonymous ناشناس said...

سلام!
وبلاگ یه روزه ی منو از کجا پیدا کردین؟ :)
ممنون! از کامنت روز اول و برای این موسیقی زیبای ونجلیس!

۳:۲۷ بعدازظهر, خرداد ۰۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

هر دوتا به این نتیجه می رسن که اون یکی گولشون زده / ممنون که سر می زنید / موفق باشید / بدرود...

۹:۳۱ بعدازظهر, خرداد ۰۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

rafigh
tabrik migam ke fahmidy bayad jomeha ro khat zad
oonam ghermez
akhe nejat dahandeye to che kasy gheir az khodete?
ta to najonby hich khabary nemishe
hala hameye rozzhaye hafte ro khat bazan
ba ghermez
range khoone to ragat
va taghvime jonbeshe khodeto ba dastaye tavanat benevis
shayad nejat dahande oomad....

۱۲:۲۰ بعدازظهر, خرداد ۱۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

خوندنی و مفید بودن...

۵:۰۶ بعدازظهر, خرداد ۱۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام. چند تا پست آخري رو خوندم. اون آدم مازوخيسته رو دوست نداشتم! و اما از قالب وبلاگم پرسيده بودي..يه قالب تو پرشين بلاگ بود من خودم يه مقداردستكاريش كردم اين از آب در اومد. و در باره ي شعرم هم بايد بگم كه من هيچ كدوم از نوشته هام اسم ندارن....راستش تا حالا اصلا به اين فكر نيافتاده بودم..ممنون كه يادم انداختي ..شايد از اين به بعد اسم هم براشون بذارم.اوه اوه پرحرفي هم كه كردم!..شاد باشي

۱۱:۰۵ بعدازظهر, خرداد ۱۰, ۱۳۸۴  
Blogger yas. said...

are , manzoor hamoon sisad o si o se hastesh .

۱۲:۰۲ بعدازظهر, خرداد ۱۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

سلام رفقای عزیز / ممنون که به داستانت سر می زنید / خوشحالم کردید / موفق باشید / بدرود...

۵:۳۳ بعدازظهر, خرداد ۱۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

فکر کنم حال ما رو این یک بیت خوب بیان کرده:
سزای آن که نگفتیم شکر روز وصال/شب فراق لاجرم نخفتیم زخیال. خوش باشید و برقرار

۷:۳۸ بعدازظهر, خرداد ۱۲, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

دقیقا حرفاتو قبول دارم. جالبه که بالخره یکی فهمید.

۱:۲۹ قبل‌ازظهر, خرداد ۱۸, ۱۳۸۴  
Blogger arash xak said...

chashm gool nemikhorim

۳:۲۰ بعدازظهر, خرداد ۱۸, ۱۳۸۴  
Blogger arash xak said...

chashm gool nemikhorim

۳:۲۰ بعدازظهر, خرداد ۱۸, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

shabi ghamgin, shabi barani o sard mara dar ghorbate farda raha kard, delam dar hasrate didare oo mand, mara chesh entezare kocheha kard, tamame hastyam bood o nadanest, ke dar ghalbam che ashoobi be pa kard...va oo hargez shekastam ra nafahmid, agar che ta tahe donya seda kard...

۳:۲۳ قبل‌ازظهر, تیر ۰۹, ۱۳۸۴  

ارسال یک نظر

<< Home