کورکورانه یا ببخشید آقا ساعت چنده؟

داستانک‌ها و پاراگراف‌ها

-->

یکشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۴

یه افسانه‌ی بچه گونه

یه زمانی بود که آسمون و زمین با هم زن و شوهر بودن. دو تا هم بچه داشتن، یکی خورشید، یکی دریا.
ولی بعد که بچه‌ها بزرگ شدن، دیدن که ای وای! خورشید که دریا رو نابود می‌کنه.
گفتن چی‌کار کنیم چی‌کار نکنیم.
مجبور شدن از هم جدا بشن به خاطر بچه‌هاشون...
photo by: Alireza Mosaffa
ولی هنوز همدیگر رو دوست داشتن.
خورشید سپرده شد به آسمون و دریا به زمین.
بزار خیالت رو راحت کنم. تا وقتی این دوتا زنده هستن، دیگه آسمون و زمین به هم سر نمی‌زنن.

9 Comments:

Anonymous ناشناس said...

fekr mikoni gheir az bache ha dige che chizi arzeshe joda boodan va joda shodan ro dare?!,,,in rooza be bi arzeshtarinha ham eshgh miforooshim....man ke fekr mikonam ya bayad hamegi mimoondan ya hamegi nabood mishodan hich chize in donya arzesh joday ro nadare...good luck.

۶:۱۵ بعدازظهر, خرداد ۳۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

ممنون و خوشحالم از تبادل لینک...

۸:۱۳ بعدازظهر, خرداد ۳۰, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

دریا مال من خورشید مال تو!تکلیف زمین و اسمون چی می شه!اگه دقت کنی اسمون از اولش هم زمین را بغل کرده بود.اره اونا جدا نیستند!بچه ها جدان

۸:۱۸ قبل‌ازظهر, تیر ۰۱, ۱۳۸۴  
Blogger Zulfiqar Ali Butt said...

Dear, I can imagine how interesting it would have been to talk to you in persian. I was in Tehran in 1967 and enjoyed my stay at Finduk Zulfiqar on Khiaban-a-Firdusi. Your music take me back. Keep it up. I am in the USA now but I belong(ed) to Pakistan sometimes back. Yours. Ben Zab.

۱۱:۰۸ بعدازظهر, تیر ۰۳, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

jaleb bud...

۱۲:۲۹ بعدازظهر, تیر ۰۴, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

به این میگن عشق واقعی ...اگه اشتباه نکرده باشم....موافقی؟؟؟

۶:۲۹ بعدازظهر, تیر ۰۵, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

hala be har hal in ke ghabool konim dorosteh ya na... nemidoonam shayad bayad beporsam vayyy diram shod
bebakhshid agha,saat chandeh?

۶:۳۹ بعدازظهر, تیر ۱۱, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

kheliiiiiiiiii ghashang bod dastanesh...man ke koli khosham omad!

۹:۳۴ بعدازظهر, تیر ۱۲, ۱۳۸۴  
Anonymous ناشناس said...

ولی اونا همیشه یه جایی به هم می‌رسند. با بچه‌هاشون...
تا حالا غروب رو کنار دریا دیده‌ای؟

۱۰:۰۸ بعدازظهر, فروردین ۱۱, ۱۳۸۶  

ارسال یک نظر

<< Home